زیارت امام رضا
یکی یه دونه من دیروز جمعه و دهمین روز ماه مبارک رمضان و وفات حضرت خدیجه بود. 5شنبه واسه افطار رفتیم خونه مادرجون و تو حسابی شرارت کردی و بهت خوش گذشت و همه طبق معمول قربون و صدقت رفتن و تو هم حالی میکردی .... تا حدود ساعت 11:30 اونجا بودیم و تو از ساعت 6:30 که رفتیم تا وقتی برگشتیم با اینکه صبح مامان جون برده بودنت حمام و خسته بودی ولی فقط 5 دقیقه خوابیدی و تمام مدتیکه خونه پدر جون بودیم یه سره خوردی از زرد آلو و هلو و هندونه و شربت خاکشیر و سوپ و ماکارونی و فرنی و.... هر کی هرچی خورد جنابعالی پایه بودین و حتی شب وقتی اومدیم خونه تازه با بابا نشستی پای خوردن بستنی . به قول عمه جونات با اینهمه شکمویی باید تو مسابقه نی...